حكمراني يك فن است. اين فن متعاقب تجارب بشري سامان يافته و نشان داده كه ايده آزمون و خطا در كشورداري يك تلقي عاميانه است.ايده آزمون و خطا محصول خوابگردي در چهارسوي حكمراني است.
اين روند نشان ميدهد كه حاكمان علاقهاي به استفادهكردن از تجارب بشري ندارند تا سازمان حكمراني را بر وفق فن حكمراني سامان دهند. با وجود اين اگر پذيرفته شود كه حكمراني يك فن است، ديگر اداره امور كشور متفاوت خواهد شد و هركس در سازمان مديريت حكمراني در جاي خود قرار خواهد گرفت كه توانايي اداره آن را دارد.
شر تاكنون سه دوره از حكمراني را تجربه كرده است:
دوره اول، تركيبي سراسر آزمون و خطا بوده است. (محصولي از خوابگردي و بيدارگردي)
دوره دوم، براساس تركيب باسوادي و دانايي از نحوه عمل خرد و تقسيم آن در لايههاي مختلف نظري و عملي شكل گرفته است.
دوره سوم، بشر به لحاظ حكمراني به سر عقل آمده و از يك عقل سياسي و مدني با رويكرد فني سخن گفته است.
فن حكمراني با عقل سياسي سامان مييابد و با تفكر مدني شكل معقول پيدا ميكند. اين حكمراني با محوريت انسان سياسي طراحي ميشود و بنيانهايش در جامعه سياسي برپا خواهد شد. از اين رو تعليم و به كارگيري عقل سياسي در چرخه حكمراني و نيز فنيكردن عقل حكومتي امري لازم است.
د ر فن حكمراني موضوعاتي مانند: انسان سياسي، انسان قانوني، انسان اقتصادي، انسان اخلاقي و در پرتوش عقل سياسي، عقل مدني، جامعه سياسي، قانون سياسي، نظم سياسي، امنيت سياسي، خير سياسي و سعادت سياسي اموري براي انديشيدن محسوب ميشوند. از سوي ديگر موضوعاتي مانند فهم حاكميت شناور، مديريت سيال و منعطف حكومتي و انصاف حكومتي از ديگر مسئله فكربرانگيز به شمار ميروند.
با اين تلقي در فن حكمراني لازم است دو موضوع اساسي بيش از همه مورد توجه قرار گيرند. يكي انسان سياسي كه موضوع اصلي حكمراني است و ديگر عقل سياسي و فني كه به فن حكمراني ميپردازد. با اين برداشت مديريت فن حكمراني در لايههاي مختلف حكومت از ديگر مسائل فكربرانگيز اين روزگار به شمار ميروند كه اكنون سخت فراموش شدهاند.
در فن حكمراني كه بنيان كشورداري براساس آن شكل ميگيرد توجه به فن سياستسازي، فن تحليل سياستها، فن اجراي سياستها و فن پاسخگويي به چرخه مديريت سياستها از ديگر مسائل فكربرانگيز در فن حكمراني محسوب ميشوند.