پديده تفكر مدتي است كه در كشور رخت بر بسته و از مد افتاده است.
اكنون به رغم اين كه دانشها مصرف شدهاند، كسي مسئله تفكر را جدي نميگيرد تا بتواند امكاني براي نوپيدايي دانش بنيادين و در نتيجه فناوري به وجود آورد.
در گذشته متفكري مانند شيخ بهائي هم با ايدهسازي فكر ميكرد و هم دانش به وجود ميآورد و هم فناوري را جدي ميگرفت و دست به فناوري ميزد. ايشان تلفيقي ميان فكر، علم و فناوري ايجاد كرد و اين سه اصل بنيادين را ملازم هم ميدانست. اين مدل از تفكر تلفيقي كه ايده، علم و فناوري را همزمان دنبال كند، پس از مدتي فرو نشست و به يك خاطره تاريخي تبديل شده است.
شيخ بهائي رياضيدان، معمار و مهندسي برجسته بود. ايشان دانش علمي، فني و عمراني را به هم پيوند داده است. در كارنامه ايشان تقسيم آب زاينده رود، ساخت گلخن گرمابهاي كه به حمام شيخ بهائي شهرت يافته، طرحريزي كاريز نجف آباد، معماري مسجد شاه اصفهان و تعيين قبله آن و نيز مهندسي حصار نجف وجود دارد.
شيخ بهائي سرمشق خوبي براي فكر، علم و فناوري كشور نوشته، اما مشقها به مثابه سرمشقها نوشته نشدهاند و در نتيجه اين واقعه غير تاريخي شدن چرخه فكر، علم و فناوري رخ داده است. ايشان با تفكر رياضي، معماري و مهندسي سه اصل بنيادين آگاهي و گواهي را در كنار هم جمع كرده و بر اثر آن به نتايج مناسبي دست يافته است.
ما اكنون مدل غربي انديشيدن را روش كار ايده، علم و فن خود قرار داده كه آن نيز از شرق الگوبرداري شده است. اين تصور نشان ميدهد كه غرب در شرقشناسي موفق بوده و شرق تاكنون تصور عاميانه از شرق و غرب داشته است.
غرب اين الگو را تعميم داده و در سياست، فرهنگ، حقوق و روابط بينالملل نيز از اين راهبرد استفاده عملي كرده است. شرق آن را فراموش كرده و اقتباس مجدد از غرب نيز ميتني بر الگوي فكري نبوده است. با وجود اين راه نجات شرق در خود شرق وجود دارد. بنابراين ما امروز به شرقشناسي بيش از غربشناسي نيازمنديم. نكته اين است آيا ما نياز به شرقشناسي را با تمامي وجود خود احساس كردهايم؟