فكر از ويژگي ممتاز انسان است. انسان با اين ويژگي از ديگر اشياي چهان متمايز ميشود و خود را در جهانهاي موازي پيدا ميكند. با اين حال پرسيده ميشود فكر چيست؟
فكر چيزي است كه براي انسان دانش بيارآيد. اگر فكري چنين حاصلي نداشته باشد نه تنها فكر نيست كه عنوان فكر را بد مصرف كرده است.
فكر با مفهومي از موضوع تفكر دانسته ميشود. اين واقعيت دانش مفهومي را به وجود ميآورد و با آن دانش اصيل پديدار ميشود كه متعاقب آن فناوري شكل ميگيرد. اگر چرخش فكر، دانش و فناوري پديدار نشود، با وجود اين پرسيده ميشود كه تفكر براي چه مقصودي سامان يافته است؟
در اينجا لازم است چند نكته از هم متمايز شوند:
1-مفهوم فكر كه نتيجه منطقي پويشهاي ذهن است.
2-زبان فكر كه با مفهومي از ذهن فكري ساخته ميشود.
3-اصطلاحات فكري و مفهومي كه زبان فكر و مفهوم ناميده ميشوند.
با اين نگاه در وضعيت كنوني كشور چرخش فكر، مفهوم فكر و زبان فكر وجود ندارد، اما در ذهن چنين قابليتي وجود دارد كه آنها را بسازد. با اين اصل مفهومي از فكر با موضوع فكر ساخته ميشود و با اصطلاحات مفهومي سامان مييآبد و در زبان مفهوم ساكن ميشود.